انجمن بین المللی ترنم صلح

(NGO) Thrill of Peace International Association

انجمن بین المللی ترنم صلح

(NGO) Thrill of Peace International Association

انجمن بین المللی ترنم صلح

This NGO works to introduce Islam to the world to create a common understanding with other religions with the aim of spreading peace and friendship around the world
دغدغه اصلی انجمن بین المللی ترنم صلح که به همت جمعی از بدنه دانشگاهی و حوزوی به طور آتش به اختیار اداره میشود؛ تبلیغ اسلام ناب محمدی در عرصه بین الملل میباشد.

در سال 1292 ه ق، در محله حسین آباد جنوب اصفهان، کلبه ای محقر و کوچک پناه گاه مردم و بیچارگان بود. آن خانه ساده و گره گشا منزل آیة الله میرزا محمد جواد بید آبادی بود. در سوم آذر همان سال فرزندش، میرزا محمد علی، به دنیا آمد و آن خانه ساده را مملو از شادی و طراوت ساخت. پدر که فقیه و عارفی نامدار بود، در تربیت سه فرزند خود (میرزا احمد و میرزا علی محمد و میرزا محمد علی) توجه خاصی داشت و با تیزبینی و هوشیاری خاصی حرکات و رفتار آنها را از نظر می گذراند و از همین رهگذر بود که هر یک از فرزندان وی از ستارگان آسمان معرفت گشتند. میرزا محمد علی در همین سالها با مناجات شبانه پدر عارف خود که با سجده های طولانی و ناله های سوزناک همراه بود، خو گرفت و رشد و تعالی یافت.

سالها بعد، اولین دروس مقدماتی را نزد پدر آموخت و سپس در دروس برادر بزرگش شیخ احمد مجتهد که از مدرسان بزرگ اصفهان به شمار می رفت، حاضر گردید. هنوز ده سال از عمر شریفش نگذشته بود که به خاطر کوشش پیگیرش توانست در درس آیة الله میرزا هاشم خوانساری (صاحب مبانی الاصول) شرکت جوید.

ایشان برای تحصیل دروس ریاضی در مجلس درس ریاضیات آقا میرزا عبد الرزاق سرتیپ حاضر شد و با جدیت به فراگیری ریاضیات پرداخت.

با تبعید آیة الله بید آبادی و دو فرزندش میرزا احمد و میرزا محمد علی به تهران، وی در درس فقه و اصول آیة الله میرزا حسن آشتیانی ـ از شاگردان آیة الله شیخ مرتضی انصاری ـ شرکت کرد و به تکمیل تحصیلات خود در فقه و اصول پرداخت.

در همین زمان بود که برای تحصیل در فلسفه به محضر حکیم بزرگ میرزا ابو الحسن جلوه شتافت و از محضر نورانی وی استفاده کرد.

با همه این تلاشها این طلبه فاضل، هنوز به آرامش نرسیده بود که قدم در وادی عرفان نهاد و به محضر قدسی عالم نحریر و عارف سترگ و استاد محقق آیة الله العظمی میرزا هاشم اشکوری بار یافت و سالها از محضر قدسی وی استفاده برد.

در همین دوران، یعنی در سال 1310 ه ق. میرزا محمد علی به درجه اجتهاد مفتخر گردید و اساتید بزرگ تهران به وی اجازه دادند تا به استنباطات خویش عمل کند.

اما چندی نگذشت که ایشان به همراه پدر راهی اصفهان گردید تا به همراه وی به سوی عتبات عالیات برای درک محضر نورانی اساتید آن سامان مسافرت کند و لکن پدر بزرگوارش، آیة الله بید آبادی از همین سرزمین (اصفهان) بود که به سوی جایگاه ابدی سفر کرد. در نتیجه، مدتی را در اصفهان ماند و دوباره به تهران عزیمت نمود.

آیة الله میرزا محمد علی شاه آبادی رحمه الله در حدود شانزده سال در تهران اقامت کرد. آوازه درس آخوند خراسانی که کتاب کفایة الاصول او نیز به تازه گی منتشر شده بود، باعث شد تا میرزا دوباره عزم سفر کند، این بار او به همراه خانواده و مادرش عازم وادی ایمن گردید.

در حدود سال 1320 ه ق. به طرف اصفهان حرکت کرد و یک سال در اصفهان ماند و آن گاه به همراه مادر در سال 1322 ه ق. عازم نجف اشرف گردید.

در نجف نیز با شور و شوقی وصف ناشدنی در درس آخوند شرکت جست و این شوق باعث شد تا در دو دوره کامل درس خارج اصول آخوند خراسانی شرکت کند. آثار شرکت در این دروس، یک دوره شرح بر کفایة الاصول است که متأسفانه به چاپ نرسیده است.

اساتید دیگرش در نجف، آیة الله شیخ فتح الله شریعت، مشهور به شیخ الشریعة اصفهانی، و آیة الله میرزا محمد حسن خلیلی بودند.

پس از رحلت آخوند خراسانی، آیة الله شاه آبادی تصمیم گرفت که از نجف به سامراء هجرت کند و در درس پر فیض آیة الله العظمی شیرازی دوم شرکت جوید؛ هر چند خودش کرسی تدریس خارج فقه و اصول داشت و درسش از مهم ترین دروس سامراء به حساب می آمد.

به پاس این احترام بود که آیة الله العظمی محمد تقی شیرازی که در دادن اجازه اجتهاد به شاگردانش احتیاط می کرد و از میان صدها شاگرد فقط به شش نفر اجازه اجتهاد داده بود، به آیة الله شاه آبادی اجازه اجتهاد داد و در وصف ایشان در قسمتی از اجازه نامه مرقوم فرمود:

«عالم عامل و پرهیزگار و مهذب فاضل... جناب میرزا محمد علی ـ که برکاتش مستدام باد ـ فرزند مرحوم نیکوکار... میرزا محمد جواد اصفهانی به فضل خداوند که به مرتبه افرادی رسیده که بر آنها جایز است به احکامی که خودشان استنباط می کنند (به اجتهاد خودشان) عمل کنند... و من با کمال اعتمادی که بدو دارم، به وی وصیت می کنم به اینکه در دین الهی کمال احتیاط را بنماید و از آنچه خداوند نمی پسندد، دوری گزیند و مرا در محلهای مناسب خودش از دعای خیر فراموش نفرماید... الاحقر محمد تقی الحائری.»

بازگشت

 

آیة الله شاه آبادی پس از هشت سال سکونت در عراق و استفاده از محضر مراجع معظم و اساتید مبرز آن حوزه به خاطر اصرار مادر گرامی اش نسبت به مراجعت به ایران، تصمیم به سفر گرفت؛ ولی اساتید بزرگوارش، به خصوص آیة الله العظمی شیرازی اعلام فرمودند که «میرزا محمد علی! رفتن از عراق برای تو جایز نیست.»

اما ایشان در جواب فرمودند: «عمل به تکلیف وقتی لازم و واجب است که شخص به انجام آن توانا باشد. هم اکنون ماندن در عراق برای من مقدور نیست؛ البته ـ ان شاء الله ـ در اولین فرصت ممکن خدمت شما بر می گردم.»

بدین ترتیب، آن بزرگوار با معذرت خواهی از محضر استادش خداحافظی کرد و بدین سان، به سبب احترام به خواسته مادر، پس از شش ماه با تحمل تمام سختیهای راه، وارد اصفهان شد.

در این هنگام، مردم اصفهان از ورود این مجتهد بزرگوار آگاه گردیده، و از ایشان خواستند تا در اصفهان بماند؛ ولی مردم تهران به اصفهان آمدند و با اصرار زیاد از او خواستند تا به تهران برود. در نتیجه، ابتدا در منزلی که در خیابان جمهوری اسلامی (شاه آباد سابق) بود، ساکن شدند؛ ولی به علت کثرت مراجعات مردمی برای تدریس و برگزاری نماز جماعت و سخنرانی به مسجد «سراج الملک» که محل سکونت و فعالیتهای تبلیغی پدر بزرگوارش بود، منتقل شدند و بدین ترتیب، از سال 1330 ه . ق تا 1347 ه . ق. به مدت هفده سال در تهران اقامت داشتند.

ورود به قم

آیة الله شاه آبادی در سال 1347 ه . ق، پس از مدتها مبارزه با رضا خان وارد قم شد تا بتواند به تربیت طلاب مستعد بپردازد. در همین ایام، حضرت امام رحمه الله با اصرار زیاد توانست موجبات برپایی درسهای خصوصی ایشان را فراهم کند و به همراه چند طلبه در محضر آن بزرگوار تلمذ نماید و در این فرصت، کتابهایی چون فصوص الحکم ابن عربی و مفاتیح الغیب آخوند ملا صدرای شیرازی و منازل السائرین را در محضر ایشان بیاموزد.

آهنگ رجعت

شیخ عارف کامل مدت هفت سال در شهر جهاد و اجتهاد اقامت کرد و سپس آهنگ مراجعت به تهران نمود.

با درخواست دسته جمعی مردم تهران، ایشان در سال 1345 ه . ق راهی تهران می شوند و مدت دو سال در مسجد امین الدوله ـ واقع در بازار چهل تن ـ و سپس در یکی از شبستانهای مسجد جامع به تبلیغ و ترویج معارف اسلامی می پردازند.

ایشان در تهران در ساعت 2 بعد از ظهر روز پنج شنبه سوم آذر 1328 ه . ش (مطابق با سوم صفر 1369 ه . ق) پس از 77 سال صبر بر هجران، عاقبت به بارگاه معشوق ازل و ابد بار یافت.

استادان

اولین و دومین استاد این عارف بزرگ، پدر بزرگوارش آیة الله میرزا محمد جواد بید آبادی اصفهانی و سپس برادر گرامی اش، مرحوم شیخ احمد مجتهد بید آبادی بوده است.

بقیه اساتید ایشان عبارت اند از:

3. آیة الله میرزا هاشم خوانساری رحمه الله ؛

4. آیة الله حاج میرزا محمد حسن آشتیانی رحمه الله ؛

5. میرزا سید ابو الحسن جلوه رحمه الله ؛

6. آخوند خراسانی رحمه الله ؛

7. آیة الله العظمی میرزا محمد تقی شیرازی رحمه الله ؛

8. آیة الله میرزا هاشم اشکوری رحمه الله .

شاگردان

در درسهای مرحوم آیة الله العظمی شاه آبادی رحمه الله فضلاء زیادی بهره برده اند که به اسامی شریف بعضی از آنها اشاره می گردد:

1. حضرت امام خمینی رحمه الله ؛

2. حضرت آیة الله العظمی مرعشی نجفی رحمه الله ؛

3. حضرت آیة الله العظمی میرزا هاشم آملی رحمه الله ؛

4. حضرت آیة الله حاج محمد ثقفی تهرانی رحمه الله (پدر خانم حضرت امام)؛

5. حضرت آیة الله آخوند ملا علی همدانی رحمه الله ؛

6. حضرت آیة الله حاج سید موسی مازندرانی رحمه الله ؛

7. حضرت آیة الله شیخ شهاب الدین ملایری رحمه الله ؛

8. حضرت آیة الله حاج شیخ راضی رحمه الله ؛

9. حضرت آیة الله حاج میرزا حسن یزدی رحمه الله ؛

10. حضرت آیة الله حاج میرزا خلیل کمره ای رحمه الله ؛

11. حضرت آیة الله حاج میر سید حسن احمدی رحمه الله ؛

12. حضرت آیة الله حاج سید علی بهشتی رحمه الله .

مبارزات سیاسی

رضا خان در زمانی که مقدمات رسیدن به قدرت را محیا می کرد، بسیار تظاهر به دینداری می نمود و ریاکارانه با پای برهنه در عزاداریها شرکت می کرد. آیة الله شاه آبادی رحمه الله که به قول حضرت امام رحمه الله : «علاوه بر آنکه یک فقیه و عارف کامل بودند، یک مبارز به تمام معنا هم بودند.» دستهای مرموز بیگانه را نیک می شناخت و پی برده بود که رضا خان همچون عروسکی در دست استعمارگران است.

در نتیجه، همیشه (در خطاب به روحانیت) تذکر می داد:

«مردک الان که به قدرت نرسیده است، این چنین به دست بوس علماء و مراجع می رود و تظاهر به دینداری می کند و از محبت اهل بیت علیهم السلام دم می زند؛ لکن به محض آنکه به قدرت رسید، به همه علماء پشت می کند و اول کسی را هم که لگد می زند، خود شما هستید.»

و می دانیم اولین و بهترین شخصیتی که به دست رضا خان شهید شد، مرحوم مدرس رحمه الله بود؛ اما هنوز این ابتدای راه بود. در اوج خفقان رضا خانی، آیة الله شاه آبادی از علماء تهران خواستند که سکوت شب را شکسته، در اعتراض نسبت به ظلم ستمشاهی، در حرم حضرت عبد العظیم حسنی علیه السلام گرد آیند و متحصن شوند؛ اما همه هفتاد نفری که از علماء تهران به وی اعلام آمادگی کرده بودند، روز قبل از تحصن انصراف دادند و فقط دو نفر با وی در آن حرم شریف، متحصن شدند.

با شروع محرم، ایشان مجالس سخنرانی خود را به افشاء ماهیت زشت رضا خان تبدیل کرد. او رضا خان را چاروادار و قاطرچی خطاب می کرد و در این مدت، نامه های زیادی نیز برای علماء دیگر شهرستانهای ایران و عراق نوشت و در آنها به خطر رضا خان درباره اسلام اشاره کرد. در ایامی که آن مرد بزرگ در تحصن به سر می برد، یکی از علماء نجف نامه ای به ایشان نوشت و علت تحصن او را جویا شد. ایشان جواب نوشتند: «... ما وارث دینی هستیم که از زمان رسول خدا صلی الله علیه و آله تاکنون گذشته از شهادت ائمه علیهم السلام و اصحاب و یارانشان و علماء و...، هزاران شهید در به ثمر رساندن آن فداکاری کرده اند و الان ثمره آن ایثارها به دست ماست و ما وظیفه داریم در حفظ آن بکوشیم و اینک که می بینیم این امانت الهی در معرض دست برد و نابودی از ناحیه این حکومت جبار است، بایستی با تمام وجود از آن محافظت کنیم و معتقدیم خون ما رنگین تر از خون گذشتگان نیست.»

از دیگر فعالیتهای ایشان در زمان تحصن، تبدیل مراسم تعزیه خوانی به مراسم عزاداری و نوحه خوانی رایج و مرسوم است؛ یعنی سالهای قبل از تحصن آیة الله شاه آبادی رحمه الله ، در صحن آستان مقدس حضرت عبد العظیم علیه السلام در محرم به جای عزاداری، مراسم تعزیه خوانی برگزار می شد که ایشان با تعطیل کردن مراسم تعزیه خوانی، آن را به مجلس موعظه و سخنرانی علیه نظام فاسد تبدیل کرد و خود ایشان نیز در آن ده روز منبر رفتند و در آخرین روز سخنرانی فرمودند: «خدایا! تو شاهد باش که من به علماء اعلام در نجف، قم، مشهد، اصفهان و سایر بلاد نوشتم و بر آنان اتمام حجت کردم و در این ده شبانه روز هم، اگر این مرتبه را بگویم، جمعا سی مرتبه گفته ام و برای اقشار مختلف نیز اتمام حجت کرده ام که این چاروادار (رضا خان) با من دشمنی و عناد ندارد؛ او با اسلام و قرآن مخالف است و چون من و امثال مرا حامی و حافظ اسلام و قرآن می داند، مخالفت می کند و اگر به او مهلت داده شود، اسلام و قرآن را در این مملکت از ریشه خشک خواهد کرد.»

در این مدت، رضا خان هر چه کرد تا ایشان را راضی کند، موفق نشد؛ حتی کالسکه شاهی را برای باز گرداندن وی فرستاد؛ ولی آن حضرت همکاری با رضا خان را حرام می دانست و از پذیرفتن وی نیز امتناع کرد.

تحصن آیة الله شاه آبادی در حدود یازده ماه طول کشید و در این مدت قدرت رضا خانی تثبیت شد. در این هنگام، عده ای از علماء بزرگ تهران همچون آیة الله مدرس و آیة الله حاج شیخ عبد النبی نوری و علماء شهرهای دیگر از ایشان خواستند تحصن را به پایان رساند. خود ایشان نیز که ادامه تحصن را خیلی مؤثر نمی دانستند و از طرف دیگر نمی خواستند علماء را رد کنند، با یک شرط که آن هم خروج از تهران (مرکز ظلم و ستم) بود، تحصن را به پایان رساندند و بدین ترتیب، آماده مهاجرت به قم شدند.

سیره فرهنگی ـ تبلیغی

مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله در دوران فعالیت تبلیغی خود در تهران، آثار و برکات فراوانی بر جای گذاشت که برای آشنایی بیشتر به برخی از آنها اشاره می شود:

لباس روحانیت

رضا خان وقتی که قدرت خود را تثبیت کرد، به شدت با مظاهر اسلامی و به خصوص لباس روحانیت به مبارزه برخاست و حتی با استفاده از زور سر نیزه پوشیدن عبا و عمامه را ممنوع کرد و دستور داد که همه باید کت و شلوار بپوشند و فقط به آنهایی که از حکومت اجازه کتبی داشتند، اجازه می دادند تا ملبّس بمانند.

در این شرائط، آیة الله شاه آبادی که پیوسته در مقابل زورگوییهای رضا خانی می ایستاد، این بار نیز همه فرزندان خود را تشویق کرد تا به تحصیل در علوم اسلامی بپردازند و لباس روحانیت بپوشند و خودش نیز بدون توجه به دستورات رضا خان در تمام مکانها با این لباس حضور می یافت. در این خصوص، به فرزندان می فرمود: «شما ریزه خواران خوان حضرت ولی عصر (ارواحنا له الفداء) می باشید. از این رو، بایستی خدمتگزار ساحت مقدس وی باشید و بدین وسیله، دَین خود را ادا کنید!»

سخنرانی و تبلیغ

در زمانی که ارزش تبلیغ و منبر رفتن برای علماء بزرگ دلیل بر کم سوادی و عالم نبودن بود، مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله بنا بر آنکه اهمیت تبلیغ دین را می دانست، بدون توجه به تمامی این مسائل جنبی، به منبر می رفت و برای مردم سخنرانی می کرد. در جلسات ایشان بسیاری از مردم و علماء شرکت می کردند و آن مرد الهی با بیانی گیرا و شیرین، مردم را به راه راست هدایت می کرد. سخنرانیهای ایشان در مسجد جامع تهران در حدود یک ساعت و نیم به طول می کشید.

با توجه به اینکه برای عموم مردم سخنرانی می کرد، گاهی اتفاق می افتاد که مطالب عرفانی را در سطح فهم عوام بیان می کرد تا اینکه همه افراد بتوانند از این مفاهیم عالیه بهره مند شوند.

امام خمینی رحمه الله در این مورد می فرمایند: «من به مرحوم شاه آبادی رحمه الله که برای عده ای از کاسبها که آنجا می آمدند نزد ایشان و ایشان هم مسائل را همان طوری که برای همه می گفت، برای آنها می گفت ـ عرض کردم که آخر اینها و این مسائل! گفت: بگذار این کفریات به گوش اینها هم بخورد!»

آیة الله حاج شیخ نور الله، فرزند گرامی آیة الله شاه آبادی رحمه الله در این باره خاطراتی را به شرح زیر نقل می کنند:

«در میان توده مردم ـ چه پیش از رفتن به حوزه قم و چه در ایامی که در قم اقامت داشتند و چه پس از بازگشت به تهران ـ به پرورش افکار و تربیت اخلاقی و تعلیم معارف اسلامی پرداخته، در سازندگی انسانهای فاضل و عارف به مبانی اسلام از هر فرصتی استفاده می کردند.

در همین مورد، به خاطر دارم روزی مرحوم آقای حاج مصطفی خان ایروانی (پدر خانم جناب آقای حاج شیخ مهدی حائری تهرانی) می گفتند: ما سالها به اتفاق مرحوم حاج عباس قلی بازرگان از محضر ایشان استفاده می کردیم و مطالب ایشان را یادداشت می نمودیم و شخصا آنها را به آلمانی ترجمه کرده ام و قصد انتشار آن را دارم. و نیز به خاطر دارم روزی به عیادت مرحوم حاج شیخ علی محدث زاده رفته بودم. پیش از من جوانی از ایشان عیادت کرده بود که طبق اظهار ایشان وی از فضلاء بود. وقتی پرسیدم تحصیلات شما در کدام حوزه بوده است، پاسخ داد: از محضر آیة الله العظمی شاه آبادی استفاده نموده ام! که پس از گفتگو معلوم شد وی از پرورش یافتگان بحثهای شبهای ایشان در مسجد جامع است که معمولاً هفته ای چهار شب پس از نماز به بحث پیرامون معارف اسلامی می پرداختند.»

سخنرانی بدون منبر

رضا خان که اسلام و قرآن و روحانیت شیعه را سد بزرگی در مقابل اهداف شوم استکباری می دید، تصمیم گرفت به هر شکل ممکن مردم را از روحانیت جدا سازد و تمامی ابزار تبلیغی را که در دست آنان بود، از ایشان بگیرد. به این خاطر، دستور داد تمام مساجد و سخنرانیها تعطیل شود و هیچ روحانی حق نداشته باشد منبر برود یا روضه بخواند.

او آن قدر به این سیاست بیگانه پسند و شیطانی ادامه داد که مردم از ترس آن خائن حتی جرئت نداشتند در منازل خود مجلس روضه ای ترتیب دهند و اگر کسی می خواست برای سالار شهیدان مجلس عزاداری تدارک ببیند، مجبور بود در زیرزمین منزلش و به دور از چشم مأموران دولتی مجلسی برقرار کند و عده بسیار اندکی از اقوامش را که می دانست با حکومت ارتباطی ندارند، به آن مجلس دعوت نماید؛ چون اگر مأموران دولتی می فهمیدند، فوری مجلس را به هم زده، صاحبخانه را دستگیر می کردند. در این جو که خفقان رضا خانی همه صداها را ساکت کرده بود، منبر رفتن و سخنرانی کردن آیت حق هیچ گاه قطع نشد و همیشه بر فراز منبر با بیان حقایق دین، از ارزشهای الهی حراست و جنایات شاه را برای مردم بازگو می کرد.

وقتی مزدوران دستگاه رضا خانی دیدند که آیة الله شاه آبادی رحمه الله بر فراز منبر، تبهکاریهای شاه را افشا می کند، منبر آن عالم مجاهد را از مسجد جامع دزدیدند تا شاید بتوانند به این وسیله مانع تبلیغ و ارشاد او شوند.

اما آیت الهی، شاه آبادی، همچنان به انجام این وظیفه شرعی خود ادامه داد و از آن پس، چند ماه ایستاده سخنرانی می کرد و به نظام فاسد حاکم اعتراض می نمود و آن گاه که عده ای از نمازگزاران مسجد پیشنهاد کردند که منبری تهیه شود، فرمود: «من ایستاده سخن می گویم تا بدانند منبر سخن نمی گوید.

خاطره ای تلخ

عده ای شایع کرده بودند که آقای شاه آبادی حکیم است، نه مجتهد! روزی در تهران یک نفر که برای پرداخت سهم امام نزد ایشان آمده بود، رو به ایشان گفت: اگر شما مجتهد هستی، اجازه های اجتهادت را به من نشان بده که ببینم آیا اساتید حوزه های علمیه به تو اجازه اجتهاد داده اند یا نه؟

آیة الله در حالی که به شدت از این گفته نابخردانه ناراحت شده بود، از همسرش خواست تا صندوقی را که در آن اجازه های اجتهادی ایشان قرار داشت، بیاورد. آن گاه در مقابل چشمان آن شخص همه را پاره کرد و در حالی که با دست به سینه اش اشاره می کرد، فرمود:

«علم در کاغذ نیست، قوه اجتهاد در اینجاست. اگر علماء به من اجازه اجتهاد داده اند، به خاطر صلاحیتِ علمی من بوده است؛ ولی من خودم هرگز به دنبال گرفتن این گونه اجازه نامه ها نبوده ام.»

این قضیه، از استقلال روحی و وارستگی آن مرد الهی حکایت می کند که هرگز برای اثبات شخصیت علمی خود هیچ اتکایی به این گونه مدارک نداشت. هر چند ارزش معنوی این نامه ها و اجازات بر هیچ کس پوشیده نیست. در میان اجازات اجتهادی که ایشان از اساتید خود داشت، تنها یک اجازه، آن هم اجازه ای که میرزای شیرازی دوم، به ایشان داده بود ـ چون در میان یکی از کتابهای ایشان مانده بود ـ به دست آمده است. همسر آیة الله شاه آبادی هر گاه از این قضیه یاد می کرد، می گفت: «ای کاش آن روز هیچ یک از اجازات را به آقا نمی دادم!»

روش درست امر به معروف و نهی از منکر

 

در نزدیکی منزل آیة الله شاه آبادی رحمه الله ، دکتری زندگی می کرد که فرزندانش را به روش غربی تربیت می نمود و برای آنها معلم موسیقی به منزل می آورد و با صدای آن همسایه ها را اذیت می کرد. مرحوم شاه آبادی رحمه الله به ایشان پیغام دادند که رعایت مردم را بکند؛ ولی وی که به حکومت وقت دلخوش بود، جواب داد که من از روش خودم دست بر نمی دارم و شما از هر راهی که می خواهید، جلوی مرا بگیرید! آیة الله شاه آبادی رحمه الله تا روز جمعه صبر کرد و آن گاه در جلسه روز جمعه در مسجد امام، رو به مردم چنین گفت: «خوب است از این به بعد هر کس که از این خیابان عبور می کند، چون به مطب دکتر می رسد، داخل مطب شده، سلام کند، وانگهی با خوشرویی از دکتر بخواهد که آن عمل خلاف شرع را ترک کند.»

از آن پس، هر کس از جلویِ مطب عبور می کرد، برای انجام وظیفه شرعی خود، داخل مطب می شد و سلام کرده، موضوع را با زبان خوش در میان می گذاشت و خارج می شد.

چند روز بدین منوال گذشت و دکتر هر روز با صدها مراجعه کننده مواجه می شد که همگی یک مطلب را به او تذکر می دادند. وی دید اگر بخواهد به لجاجت خود ادامه دهد، نه تنها باید مطب خود را تعطیل کند، بلکه مجبور است که از آن خیابان هم کوچ کند. از این رو، دست از ایجاد مزاحمت برداشته، جلسه آموزش موسیقی دخترانش را تعطیل کرد.

پس از مدتی که مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله را در خیابان ملاقات می کند، پس از احوال پرسی می گوید: «آقای شاه آبادی! با قدرت ملت کار را تمام کردی و من هرگز تصور نمی کردم شما چنین پشتوانه ای در اختیار داشته باشید. من گمان می کردم شما به مراجع قضایی و قانونی مراجعه می کنید که من به سادگی می توانستم جواب آنها را بدهم و هرگز درباره این روش مردمی نیندیشیده بودم.»

تواضع

نقل شده است که روزی یکی از طلاب از ایشان خواهش کرد «حاشیه ملاّعبدالله» برای او تدریس کند درس حاشیه ملاّ عبدالله یکی از درسهای مقدماتی حوزه است و استاد برای تدریس آن در حوزه زیاد بود؛ امّا با این همه آیة الله شاه آبادی رحمه الله که نمی خواست حتّی یک نفر از دست او رنجیده خاطر شود، پذیرفت حاشیه را تدریس کند.

حضرت امام راحل رحمه الله درباره این ماجرا، چنین توضیح می دهد: «یک روز متوجه شدیم که ایشان حدود دو ماه است که پس از پایان درسهایشان برای طلبه ای یکی از دروس مقدماتی (حاشیه ملاّ عبدالله) را می گویند. خیلی تعجب کردیم و با خود گفتیم در حوزه قم این همه استاد حاشیه وجود دارد، چه طور ایشان قبول کردند که بعد از نُه درس سنگین و پیاپی، حاشیه بگویند! آن هم فقط برای یک طلبه!

تصمیم گرفتیم که از آن طلبه بخواهیم نزد استاد دیگری درس بگیرد. پیش او رفتیم و مطلب را برای او گفتیم؛ ولی هر چه اصرار کردیم، قبول نمی کرد؛ حتی به او گفتیم که هر استادی از اساتید بزرگ حوزه علمیه قم، به جز شاه آبادی و حاج شیخ عبد الکریم حائری را بخواهد، ما حاضریم از او دعوت کنیم تا حاشیه به او درس بدهد؛ ولی آن طلبه قبول نمی کرد و می گفت: در روی کره زمین من به غیر از آیة الله شاه آبادی از کس دیگر درس نمی گیرم.

تصمیم گرفتیم که از راه دیگری وارد شویم و نزد خود آقای شاه آبادی برویم و ایشان را به این امر متقاعد کنیم. بدین جهت، یک روز بعد از درس، آرام آرام صحبت را شروع کردیم و با تکیه به اصل «اَلَا هَمُّ فَاْلاَهَمُّ» به ایشان عرض کردیم که لازم است شما بعد از نُه درس، استراحت کنید و خود را برای درسهای فردا آماده کنید و خلاصه خوب که حرفهایمان را زدیم، ساکت شدیم. فکر می کردیم که دیگر مطلب تمام است و ایشان را متقاعد کرده ایم.

ولی آقای شاه آبادی پس از مکث کوتاهی فرمود:

روح الله! انسانی از من تقاضایی کرده است و من در حدّ امکانم تقاضایش را برآورده می کنم.»

برنامه های اقتصادی

مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله از جمله عالمانی است که علاوه بر معاد انسانها به فکر دنیای آنها نیز بود. او می دانست که برای تحکیم بنیانهای اعتقادی انسانها باید در صدد تأمین معیشت آنها نیز بود. از این جهت، در دوران فعالیتهای فرهنگی خویش در تهران، برنامه های مختلف اقتصادی را مطرح کرد و در حد توان به بعضی از آنها جامع عمل پوشاند. این برنامه ها عبارت اند از:

1. تشکیل بیت المال

با توجه به اینکه حمایت و یاری حکومت ظلم را خلاف شرع می دانست، بهترین راه را از سوی علماء بزرگ تشکیل بیت المال یا خزانه داری کل می دانست تا پولهای زیادی را که به طرق مختلف از سوی مردم به سوی آنها می آید، جمع آوری کنند و به صرف مصالح مسلمین برسانند. ایشان در کتاب «شذرات المعارف» در این مورد می نویسند: «تشکیل بیت المال از زکوات و اخماس و غیرهما در تحت قواعدی که موجب حفظ از حیف و میل بوده باشد، به قسمتی که تمام مدرسین و محصّلین و مبلّغین و غیرهم [را[ ارتزاق از آنان بوده باشند، با ملاحظه اَلاهَمُّ فَالْاَهَمّ.»

2. ایجاد شرکتهای تعاونی

ایجاد شرکت از روی قواعد علمیه برای ترقّی تجارت مشروعه و صناعت و زراعت و ترویج البسه و اقمشه مصنوعه اسلامی و مملکتی.

3. صندوقهای قرض الحسنه

از دیگر برنامه های اقتصادی مرحوم آیة الله شاه آبادی رحمه الله پیشنهاد ایجاد صندوقهای قرض الحسنة بوده است تا بدین طریق از استفاده مردم از وامهای بهره دار که در بانکهای وقت ارائه می شد، جلوگیری کند. در این زمینه می نویسد:

«ایجاد اساس مقتضی تمکن دادن قرض الحسنة و سد باب قرض تنزیلی که موجب خرابی دنیا و دین است.»

بدین طریق، اولین صندوق قرض الحسنه ای که به اهتمام مرحوم آیة الله العظمی شاه آبادی و سرمایه گذاری بعضی خیرین افتتاح شد، تا سال 1329 ه . ش در حدود هفده میلیون ریال به اشخاص وام پرداخت کرد که این رقم در آن زمان بسیار زیاد بوده است.

لطایف نوریه

در اینجا برگزیده ای از کلمات نورانی ایشان را برای استفاده بیشتر علاقه مندان ذکر می کنیم:

- اعلان و اظهار نعمت، عبادت است.

- شخصی که عیادت برادر نماید در مرض، خود را متخلق نموده به صفت رأفت و مظهر رئوف گردد، ان شاء الله.

- مادامی که تخلیه دل از بیگانگان نشود، توجه به مقصد و مقصود نتوان نمود.

- کسانی که مبتلا به حب شهوات و زینت دنیا و امثال آن هستند، آخر بیچاره خواهند شد؛ زیرا که بعد از مفارقت از دنیا و عالم محسوس، معشوق خود را نیابند.

- اگر رو به این خانواده (اهل بیت علیهم السلام ) حرکت نکنی، هر دقیقه، دل تو مثل طائری است که آشیان گم کرده و از شاخه ای به شاخه ای می جهد.

- سلامی که به ائمه اطهار علیهم السلام و اولیاء و مقربین عرضه داری، حقیقتش این است که رحمت را از حق می طلبی تا از ناحیه آنها که به منزله سیل گیر رحمت هستند، تو نیز به اندازه استعدادت بگیری.

- وقتی حجاب خودبینی و خودپرستی را برداشتی، حق به اسماء و صفاتش جلوه می کند.

- کسی که به قرآن و اسلام معتقد است، باید خود را به عمل کردن به دستور آن انس دهد؛ زیرا آمده ایم تا عارف به حق شویم، نه در خودپرستی فرو رویم.

- اگر اینجا نادم نشوی، آنجا به نار الله مبتلا خواهی شد.

- برادر! مواظب خود باش! ببین با خودت چه می کنی! به آب توبه و انابه آلودگیهای معاصی را بشوی و بگو: «استغفر الله ربی و اتوب الیه» و این ذکر عظیمی است در عبادات مِنَ البدایة الی النهایة.

ـ صبر صفت بزرگی است، شجاعت صفت نیکی است، عفت صفت پسندیده ای است؛ لکن این صفات وقتی عظمت پیدا می کنند که برای پرستش حق باشند؛ ستایش و پرستش او صفات را بزرگ و با عظمت می کند.

ـ شیطان، سگ درگاه خداست. اگر کسی با خدا آشنا باشد، به او عوعو نکند و او را اذیت نکند.

آثار

آیة الله العظمی شاه آبادی رحمه الله با همه کثرت تدریس و تبلیغ، آثار ارزشمندی نیز به یادگار گذاشته است که امیدواریم با چاپ آثار منتشر نشده و تجدید چاپ آثار چاپ شده، علاقه مندان بتوانند از معارف الهی صادر شده از محضر نورانی آن بزرگ بیشتر استفاده کنند. این آثار به شرح زیر می باشند:

1. شذرات المعارف یا مرام الاسلام؛

2. رشحات البحار؛

3. مفتاح السعادة فی احکام العبادة؛

4. حاشیه نجاة العباد؛

5. منازل السالکین؛

6. حاشیه کفایة الاصول؛

7. حاشیه فصول الاصول؛

8. رسالة العقل و الجهل؛

9. چهار رساله در نبوت و ولایت عامه و خاصه؛

10. جزوه هایی در ادبیات عرب و تعدادی رساله دیگر؛

11. تفسیری مشتمل بر توحید، اخلاق و سیر و سلوک؛

12. شرحی بر مفتاح؛

13. شرحی بر فصول الحکم قیصری.

Comments (۰)

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی